خلاصه کتاب دنیای سوفی
بخشی از کتاب دنیای سوفی:
«سوفی آموندسن از مدرسه به خانه برگشت. قسمتی از راه را با ژوآنا همکلاسیاش طی کرده بود. آنها درباره رباطهای مصنوعی صحبت میکردند. ژوآنا معتقد بود که مغز انسان هم نوعی رایانه پیچیده است. آیا سوفی با این عقیده موافق بود؟ او مطمئن نبود. آیا انسان فقط یک ماشین بود؟ مطمئناً او یک موجود زنده بود، اما آیا رایانهها هم میتوانستند روزی زنده شوند؟ اگر اینطور بود، آیا آنها هم میتوانستند فکر کنند؟ آیا انسانها میتوانستند ماشینهایی بسازند که نه تنها محاسبه کنند، بلکه احساس هم داشته باشند؟
وقتی سوفی به خانه رسید، گربهاش شرک را دید که روی پلههای ورودی خوابیده بود. انگار همه چیز مثل همیشه بود. اما وقتی در را باز کرد، متوجه شد که چیزی فرق میکند. آیا مادرش زودتر از همیشه به خانه برگشته بود؟ سوفی در آشپزخانه را باز کرد و داخل را نگاه کرد. نه، هیچ کس آنجا نبود. پس به طرف صندوق پستی رفت. معمولاً پر از تبلیغات، روزنامه و نامههای مخصوص مادرش بود. امروز اما فقط یک پاکت کوچک در صندوق بود که روی آن با حروف درشت نوشته شده بود: سوفی آموندسن. همین و بس.»
تعداد مشاهده: 8 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 20
حجم فایل:0 کیلوبایت